افسر ارشد در ارتش؛ سپهسالار؛ سرتیپ؛ سرلشکر.
فرهنگ فارسی عمید
درختی تناور و زینتی، بومی چین و ژاپن، با برگهای بادبزنی، و میوههای زردرنگ.
ماه هفتم از سال میلادی مطابق تیر و مرداد که ۳۱ روز دارد.
روزنهها و شبکههای تزیینی موجود در پارچه یا بافتنی.
۱. چکیدن آب. ۲. چکه کردن آب از سقف.
دامن کوتاه و آهاردار.
۱. لجوج؛ ستیهنده؛ ستیزهکار. ۲. کینهور: ز خشم این کهنگرگ ژکاره / ندارم جز درت اندخسواره (لبیبی: شاعران بیدیوان: ۴۸۹).
کسی که از روی خشم و دلتنگی با خود حرف زده و قرقر میکند؛ ژکنده؛ درحال ژکیدن: هشیوار و از تخمهٴ گیوگان / که بر درد و سختی نگردد ژکان (فردوسی: ۲/۱۶۲).
شکیبایی؛ بردباری؛ صبر.
سخن گفتن زیر لب از روی خشم و دلتنگی؛ با خود حرف زدن از سر قهر و غضب؛ غرولند کردن: ای طبع سازوار چه کردم تو را چه بود / با من همینسازی و دائم همیژکی (کسائی: ۴۱).
۱. قطره؛ چکه. ۲. قطرۀ باران.
مرد جوانی که به منظور جلب توجه دیگران خودآرایی میکند.