پیکار کشنده؛ پایدار و بردبار در پیکار.
فرهنگ فارسی عمید
قطعۀ فلزی نوکتیزی که بر سرِ تیر یا نیزه نصب کنند.
ویژگی نوعی لعل و فیروزه، به شکل پیکان.
۱. آلتی در گرامافون که ارتعاشات سوزن و صفحه را به صوت تبدیل میکند. ۲. نوعی وانت کوچک.
تعقیب؛ دنبال کردن.
پیکرنماینده؛ نشاندهندۀ پیکر.
هفتمین حرف الفبای فارسی؛ چِ. δ در حساب ابجد: «۳ ».
زبردستی؛ مهارت.
۱. تملق؛ چاپلوسی. ۲. (صفت) متملق؛ چاپلوس؛ خوشامدگو؛ زبانباز. ۳. (صفت) لافزن.
= چاقچور
۱. کورۀ آجرپزی. ۲. کورۀ سفالپزی؛ داش.
= چهارآخر