تحلیل غذا در معده و درآوردن آن بهصورتی که قابل جذب باشد؛ گوارش.
فرهنگ فارسی عمید
۱. باران پیاپی که با قطرههای درشت باشد. ۲. ابری که پیوسته ببارد.
۱. (ریاضی) شش بهعلاوۀ یک؛ عدد «۷». ۲. (موسیقی) [قدیمی] از شعبههای بیستوچهارگانۀ موسیقی ایرانی.
هفتآسمان یا سیارات هفتگانه؛ هفتاورنگ؛ هفتایوان؛ هفتبام؛ هفتبنا؛ هفتبنیان؛ هفتپرگار؛ هفتپوست؛ هفتخضرا؛ هفتسقف؛ هفتطارم؛ ...
بناتالنّعش؛ هفتاورنگ؛ هفتبرارو.
نوعی ترشی که از چند رقم میوه و سبزی درست میکنند.
نوعی سلاح گرم کوچک دستی که هفت فشنگ در آن جا میگیرد.
= هفتاورنگ
فشار و نیرویی که برای حرکت دادن چیزی به جلو بر آن وارد میشود. * هل دادن: (مصدر متعدی) فشار دادن چیزی برای حرکت به جلو.
ماه از شب اول ماه قمری تا سه شب که در آسمان به شکل کمان دیده میشود؛ ماه نو. * هلالاحمر: مؤسسهای خیریه در کشورهای اسلامی، با تٲسیسات امدادی و درمانی که به آسیب ...
۱. (زیستشناسی) زهری که بهمحض رسیدن به بدن انسان را بکشد. ۲. (زیستشناسی) گیاه بیش که دارای سمّی مهلک است و خوردن مقدار کمی از ریشۀ آن حتی بهقدر دانۀ خردل انسا ...
۱. آب بسیارصاف. ۲. جامۀ لطیف.