همهجا.
فرهنگ فارسی عمید
= هرطمان
بیهودهگو؛ یاوهگو.
کسی که بیهوده به همهجا میرود؛ آواره؛ ولگرد.
بیهودهگوی؛ یاوهگو.
۱. یاوهگویی. ۲. ولگردی. ۳. هرزه بودن؛ کار زشت کردن.
نوعی نعنا؛ سیسنبر.
۱. = اهورامزدا ۲. (نجوم) سیارۀ مشتری. ۳. روز اول از هرماه خورشیدی. ۴. روز پنجشنبه. δ گفتهاند آن روز به ستارۀ مشتری تعلق دارد.
دهانۀ قنات که آب از آنجا بیرون میآید و روی زمین جاری میشود.
گیاهی سمی که در کشتزار جو و گندم میروید و غوزهای شبیه غوزۀ خشخاش دارد.
صدای خندۀ بلند.
دانهای شبیه ماش؛ ملک.