۱. دعا از روی تضرع و زاری. ۲. پرستش ۳. آفرین؛ ستایش: همه نیکوییها ز گیتی به توست / نیایش ز فرزند گیرم نخست (فردوسی: ۲/۲۱۰).
فرهنگ فارسی عمید
قصد؛ عزم؛ آهنگ.
هر یک از نمکهای اسیدنیتریک.
عنصر گازی بیرنگ و بیبو که تقریباً چهارپنجم هوا را تشکیل میدهد و در تهیۀ مواد منفجره و کودهای شیمیایی به کار میرود.
فرآیند تبدیل املاح آمونیاکی به اسیدنیتریک؛ شورهسازی.
زورمند؛ توانا؛ قوی؛ پرزور.
از شعبههای بیستوچهارگانۀ موسیقی ایرانی.
۱. هم؛ همچنین. ۲. بار دیگر. ۳. مسلماً.
= نیزهدار
آنکه با نیزه جنگ کند؛ نیزهزن؛ نیزهدار.
۱. نیزه. ۲. تیر شهاب.
۱. سومشخص مضارع منفی از مصدر بودن. ۲. (اسم مصدر) [قدیمی] عدم؛ نیستی. ۳. (اسم، صفت) [قدیمی] نابود؛ ناپدید؛ معدوم.