۱. دانش بررسی اجرام آسمانی، چگونگی قرارگیری و اثرگذاری آنها بر هم؛ اخترشناسی؛ ستارهشناسی. ۲. [جمعِ نجم] [قدیمی] = نجم
فرهنگ فارسی عمید
۱. اصیل؛ شریف؛ خوشگوهر. ۲. گرامی.
۱. شانزدهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۲۸ آیه. ۲. [قدیمی] عطای بیعوض. ۳. (زیستشناسی) [قدیمی] = نَحله
= نِحله
= نحس
بداختر بودن؛ شومی؛ نامبارکی؛ بداختری.
۱. بردهفروش. ۲. دلال یا فروشندۀ چهارپایان.
۱. [عامیانه، مجاز] بیادب؛ جاهل. ۲. (اسم) ضایعات مصالح ساختمانی. ۳. کالای نامرغوب. ۴. (اسم) آنچه پس از الک کردن در غربال باقی میماند.
۱. شکارچی. ۲. (اسم) (موسیقی) از الحان سیگانۀ باربد: چو بر نخجیرگان تدبیر کردی / بسی چون زهره را نخجیر کردی (نظامی۱۴: ۱۸۱).
= نخجل
بز نری که پیشاپیش گلۀ گوسفند حرکت کند؛ پیشروی گله؛ نهاز: داعی عدل ملکپرور او / گرگ را داده منصب نخراز (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۸۷).
نخستین فرزند؛ فرزند ارشد.