قلاب کمربند که بر آن تصویر شیر باشد.
فرهنگ فارسی عمید
شیرمالیده؛ نوعی نان که آرد آن را با شیر خمیر میکنند.
عنکبوت. δ زیرا مگس را شکار میکند.
۱. شیرمانند؛ مانند شیر. ۲. [مجاز] شجاع؛ دلیر.
= شیرینک
قویپنجه؛ زورمند؛ شیرچنگ.
۱. شیره؛ عصاره. ۲. شیرۀ تریاک. ۳. شراب.
ویژگی آنکه لب و دهان زیبا و دوستداشتنی دارد.
خوشسخنی؛ بلاغت؛ فصاحت.
۱. خوشسخن؛ خوشصحبت؛ شیرینکلام؛ شیرینگفتار؛ کسی که گفتارش خوشآیند است. ۲. لطیفهگو.
زیباروی؛ نیکوروی؛ آنکه چهره و اندام زیبا دارد.