۱. خفیفتر. ۲. سبکتر؛ کموزنتر.
فرهنگ فارسی عمید
خفیتر؛ پنهانتر؛ نهانتر؛ پوشیدهتر.
= خلیل
دارای اخلاص و خلوصنیت؛ ارادتمند.
۱. = خُلق ۲. هنجارهای موردقبول جامعه که نشاندهندۀ درستی یا نادرستی رفتار اشخاص است. ۳. خلقوخو؛ رفتار. ۴. رفتار خوب: آدم اخلاقدار.
۱. چین و شکنی که هنگام نارضایتی، عصبانیت، یا فکر کردن بر پیشانی و ابرو میافتد. ۲. ترشرویی. * اخم کردن: (مصدر لازم) چین و شکن انداختن بر پیشانی و ابرو هنگام نارضایتی، عصبانیت ...
= خمس
ویژگی کسی که همیشه اخم میکند؛ ترشرو؛ عبوس.
۱. = اخت ۲. خواهران.
۱. برادران پاکدل؛ دوستان یکدل. ۲. انجمنی از حکما و علمای ایرانی که در اواسط قرن چهارم هجری در بصره و بغداد تشکیل شد و هدف آنان هماهنگ ساختن شرع اسلام با فلسفۀ یونان و ترویج حک ...
= اَخ۲
دو برادر.