پله؛ پلکان؛ درجه.
فرهنگ فارسی عمید
۱. (شیمی) روی. ۲. فلزی که در گراورسازی به کار میرود و روی آن عکس میگیرند.
= زنیان
بنده یا مال آزادشده.
۱. سیاحتکننده؛ جهانگرد. ۲. مرد روزهدار و ملازم مسجد.
مهتر قوم؛ سرور قوم.
= سایق
۱. دالان و راهرو روپوشیده بین دو خانه یا دو دکان: بود ساباطی اندر آن رسته / از دو سو سُمجهای در بسته (بهار: ۷۱۲). ۲. پوشش بالای رهگذر. ۳. سقفی که در زیر آن راه ورود به خانه باشد.
هفتم؛ هفتمین.
١. زمان گذشته؛ پیشین؛ پیشینه. ٢. (صفت) [قدیمی] سبقتگیرنده؛ پیشیگیرنده؛ پیشافتاده.
۱. راه سپرده؛ راه پاسپرده و مسلوک. ۲. رهگذرانی که از راهی میگذرند؛ رهگذران؛ مسافران.
= هاله۱