رده؛ رسته؛ صف؛ قطار.
فرهنگ فارسی عمید
مردان خدا که از نظر مردم دنیا پنهان هستند؛ ابدال؛ مردان صالح.
ماه هفتم از سال هجری قمری بعد از جمادیالآخر و پیش از شعبان؛ رجبالمرجب.
۱. عودت؛ بازگشت. ۲. بازگشت بهسوی دنیا. ۳. (فقه) بازگشت مرد طلاقدهنده بهسوی زن مطلقۀ خود.
= طلاق * طلاق رجعی
مرد.
از ستارگان قدر اول صورت جبار؛ رجلالجوزا.
۱. ریسمانی که در خانه دو سر آن را به دیوار میبندند و روی آن رخت یا چیز دیگر میاندازند. ۲. ریسمانی که در بنّایی به کار میبرند.
۱. سنگسارشده. ۲. راندهشده. ۳. نفرینشده؛ ملعون.
۱. زمین فراخ و پُر گیاه. ۲. ساحت خانه؛ میانسرا. ۳. فراخی میان خانهها.
۱. کوچ؛ سفر. ۲. [مجاز] وفات؛ مرگ؛ درگذشت.
۱. بخشایش. ۲. رقت قلب؛ نرمدلی؛ مهربانی.