مایعی فرّار، بیرنگ، و شدیداً قابل اشتعال که از ترکیب اسید با الکل حاصل میشود و به عنوان داروی بیهوشی به کار میرود.
فرهنگ فارسی عمید
= ترک
۱. گشاد شدن؛ فراخ شدن؛ پهناور شدن؛ گشادگی؛ فراخی. ۲. (ادبی) در بدیع، گفتن شعری که بتوان آن را به چند نوع معنی و تفسیر کرد، مانندِ این بیت: لبان لعل تو با هرکه در حدیث آید / بهراستی ...
دارای صفتی شدن؛ به صفتی موصوف شدن.
۱. حادثه؛ واقعه؛ پیشامد. ۲. (اسم مصدر) متحد بودن. ۳. (اسم مصدر) داشتن نظر یکسان؛ همفکری. ۴. (اسم مصدر) [قدیمی] به وقوع پیوستن؛ حادث شدن.
محکم کردن؛ استوار کردن کاری؛ استواری.
۱. پرهیزکارتر؛ پارساتر. ۲. حفظکنندهتر.
= تقی
= تل
۱. طبقۀ هوا که گرداگرد کرۀ زمین را فراگرفته و از گازهای مختلف مانند ازت، اکسیژن، اسیدکربنیک، آرگن، هیدروژن، و غیره تشکیل شده؛ طبقۀ بخار یا جو. ۲. (فیزیک) واحد اندازهگیری فشار یک کیل ...
۱. (فیزیک) مربوط به اتم: انرژی اتمی. ۲. ویژگی نوعی سنگ مصنوعی گرانقیمت که در جواهرسازی به کار میرود: نگین اتمی.
نوعی اتومبیل با اتاق بزرگ و صندلیهای متعدد که برای حملونقل مسافر میان شهرها یا خیابانهای داخل شهر به کار میرود.