=چغرات
فرهنگ فارسی عمید
گیاهی صحرایی که در اوایل بهار میروید و با سرکه خورده میشود؛ جغاره؛ جغازه.
۱. [مجاز] شخص کوتوله و کوچکاندام. ۲. پسر نابالغ.
=جقه
خشکی.
۱. هر چیزی که نفع و فایده نداشته باشد؛ بیهوده. ۲. باطل. ۳. خاروخاشاک. ۴. کف آب. ۵. غش: بهر آن است این ریاضت واین جفا / تا برآرد کوره از نقره جفا (مولوی: ۴۴).
=جافی
صدای برخورد شمشیرها به یکدیگر؛ چکاچاک.
کاسههای بزرگ.
ستمکار؛ ستمگر؛ جفاجو؛ جفاکار؛ جفاگر؛ جفاکیش.
جفت شدن حیوان نروماده با هم برای تولید نسل؛ لقاح.
خمیده؛ کج.