جانوری که جاسوس دجال است.
فرهنگ فارسی عمید
تنومندی؛ تناوری؛ کلفتی.
=جَستن = جستوخیز: پرش؛ جهیدن و خیز برداشتن.
۱. بدن؛ تن. ۲. هرچیزی که دارای طول و عرض و عمق باشد و قسمتی از فضا را اشغال کند.
مهرۀ شیشهای کبودرنگ شبیه فیروزه که برای دفع چشمزخم به لباس کودکان میدوختند: جش اگرچه به رنگ فیروزهست / فرّ فیروزه نیست اندر جش (سوزنی: لغتنامه: جش).
=آروغ
چوب گز که با آن پارچه یا زمین یا چیز دیگر را اندازه میگیرند.
مراسمی همگانی برای نمایش آثار هنری، بزرگداشت یک واقعه، ادای احترام به یک شخص، و امثال آن؛ فستیوال.
جای جشن؛ مجلس جشن؛ جایی که در آن جشن بگیرند.
غیراصلی؛ دروغین.
۱. نوعی اسباببازی کودکان شبیه قوطی کوچک دستهدار که موقع تکان دادن صدا میکند. ۲. (زیستشناسی) میوۀ گیاهی خاردار که پس از خشک شدن هرگاه آن را تکان بدهند دانههای ...
پرندهای وحشی و حرامگوشت با چهرۀ پهن، چشمهای درشت، پاهای بزرگ، و منقار خمیده که در برخی از انواع آن، در دو طرف سرش دو دسته پَر شبیه شاخ قرار دارد. بیشتر در ویرانهها و ...