(جِ) [ ع. ] (اِ.) بدن.
فرهنگ فارسی معین
[ جِ مِ اَوْ وَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) صدرالمتألهین گوید: شاید مراد از جسم در کلمات انکساگورس، موجود اول و شاید هیولای اولی باشد. (اسفار ج ۲ ص ۱۶۳).
لغتنامه دهخدا
[ جِ مِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) قصد از این دو لفظ که در اول قرنتیان (۱۵: ۴۴) وارد شده جسمی است که بعد از قیامت از شهوات حیوانی و خواهشهای دنیوی عاری باشد و شکلش متغیر نشود بلکه همواره پاک ...
تودۀ زردی که پس از پاره شدن انبانک تخمدان و آزاد شدن تخمک ایجاد میشود [زیستشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ جِ مِ رِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) در اصطلاح فلسفهٔ اشراق، جسم بسیط است مانند افلاک. (از شرح حکمت اشراق ص ۴۲۸).
[ جِ مِ عِ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) جسم کوچک کروی که در انتهای مژکهای سلول مژکدار قرار دارد. (از جانورشناسی عمومی ج ۱ ص ۱۶۶). و برای تفصیل بیشتر به کتاب فوق صفحهٔ مذکور رجوع شود.
[ جِ مِ مُ حَ دْ دِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) مراد از آن فلک افلاک است که محدد افلاک باشد. (از فرهنگ علوم عقلی سجادی).
[ جِ مِ مُ تَ صِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) هر جسمی است که بطور ناقص حاجز از ابصار ماورای خود باشد. (از فرهنگ علوم عقلی سجادی).
جسمی که بعد از تغییر شکل بتواند به حالت اول برگردد [فیزیک]
هریک از فضاهای غیرطبیعی حاوی محصولات ویروسی که در طی عفونت ویروسی ایجاد میشود [زیستشناسی - میکربشناسی]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.