۱. بزاز. ۲. جامهدار حمام.
فرهنگ فارسی عمید
۱. گردنکش؛ ستمکار. ۲. [قدیمی] کسی که عضو شکسته را جا میاندازد و معالجه میکند؛ شکستهبند. ۳. [قدیمی] جبرانکننده.
=جابلسا
=جاثیعلیرکبتیه
۱. انکارکننده. ۲. کسی که با علم، حق کسی را انکار میکند.
= داس: ای خواجه با بزرگی و اَشغال چی تو را / برگیر جاخسوک و بر او میدرو حشیش (شهید بلخی: صحاحالفرس: جاخسوک).
بسیارزیبا: قیاس کردم و آن چشم جادوانهٴ مست / هزار ساحر چون سامریش در گله بود (حافظ: ۴۳۲).
=جادوسخن
=جادوسخنی: دلم را به زنهار زه بر زدی / به جادوزبانی گره برزدی (نظامی۵: ۹۲۳).
زن جادوگر؛ زن افسونگر.
۱. جایگاه جادوگران. ۲. محل اجتماع جادوان. ۳. [مجاز] هند.
فصاحت.