واکسنی که برای پیشگیری بیماری سل به انسان تزریق میشود.
فرهنگ فارسی عمید
سختی؛ مصیبت؛ دشواری.
چاه.
عوض و جانشین بد.
همنشین بد.
۱. همراهی و مصاحبت را میرساند: فریدون با بهرام آمد. ۲. در هنگام مقابله و مقایسه به کار میرود: این کاغذ با آن کاغذ فرق دارد. ۳. به: با یاد آمد. ۴. دارندۀ؛ صاحبِ (در ترکیب با ...
آش: جوجهبا، ماستبا، زیرهبا، شوربا: کی شود صفرای تو ساکن ز خوان ما چو هست / مطبخ ما را بهجای زیربا تقصیربا (سنائی۲: ۵۶).
در اول کنیهها میآمد: باجعفر، باسعید، باکالیجار، بایعقوب، بایزید.
آبرودار؛ آبرومند.
اصلدار؛ اصیل؛ نجیب؛ شریف.
پدر: به گیتی نه فرزند مانَد نه باب / تو بر سوک باب ایچگونه متاب (فردوسی۲: ۱۵۶۴).
گیاهی پایا از خانوادۀ کاسنی با برگهای پهن و گلهای کروی که در طب قدیم مصرف دارویی داشته.