[ بَ ءْرْ ] (ع مص) چاه کندن. چاه ساختن. (از تاج العروس) (منتهی الارب). || آتشدان کندن. || ذخیره کردن: بأر شی ء؛ پنهان کرد و نگاه داشت چیزی را تا بوقت حاجت بکار آید. بأر خیر؛ نیکی اندوخت ...
لغتنامه دهخدا
[ بِ ءْرْ ] (اِخ) اسم مکانی است در میانهٔ اورشلیم و شکیم که یوثام از حضور برادر خود ابی مالک بدانجا فرار نمود و دور نیست که همان البیره باشد. (از قاموس کتاب مقدس).
[ بِ ءْ رِ أَنْ نا ] (اِخ) نام چاهی که حضرت رسول بر بنی قریظه در آنجا فرودآمد و مردم در آنجا بر او گرد آمدند. و نام این چاه را بئر اَنّیّ نیز نوشته اند. (از معجم البلدان).
[ بِ ءْ رِ اَ سا ] (اِخ) نام چاهی که در معلاة بسال ۲۴۲ هـ . ق. شلقان وکیل بغا مولای متوکل آن را بنا کرد. (از معجم البلدان).
[ بِ ءْ رِ اَ ] (اِخ) چاهی است در سه میلی مدینه که جنگ ذات الرقاع در آنجا واقع شد. (از معجم البلدان).
[ بِ ءْ رِ بُ / بَ عَ ] (اِخ) نام چاهی در دار بنی ساعدة. (از معجم البلدان). و رجوع به بضاعة شود.
[ بِ ءْ رِ بَ بُ رَ مَ ] (اِخ) چاهی از بنی بریمه در نجد و بریمه گویا مصغر برمه است. (از معجم البلدان).
[ بِ ءْ رِ ] (اِخ) بئر حا (بی همزه). نام زمینی در مدینة نزدیک مسجد و متعلق به ابوطلحه بوده است و به قصر بنی جدیله نیز معروف است. این کلمه را به صورت بَئرِ حاء و بَیرَیحا نیز نوشته اند. (از ...
[ بِ ءْ رِ حُ سَ نِ نِ سَ مَ ] (اِخ) نام چاهی در راه مکه. ناصرخسرو گوید: هفت فرسنگ از مکه برفتم، مرغزاری بود، از آنجا کوهی پدید آمد، چون به راه کوه شدیم صحرایی بود و دیهها چاهی بود که آن ...
[ بِ ءْ رِ اَرْ / اَ رَ ] (اِخ) یا ذواروان. رجوع به بئر ذروان شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.