یعنی.
فرهنگ فارسی عمید
۱. حرف ندا که پیش از اسم و صفت درمیآید: ای مرد، ای پسر، ای جوانمرد، ای دلاور. ۲. حرفی که برای تقریب و تخمین میآید: ای سیصد چهارصد تومان میارزد. ۳. (شبه جمله) حرفی که بر ...
۱. وسیلۀ قوت و نیرو. ۲. پشتیبان؛ پناه. ۳. پرده. ۴. کوه. ۵. دژ.
داروی ملینی که به شکل حب ساخته میشد و جزء بیشتر آن صبر بود.
تفسیر و شرح کتاب اوستا یا کتاب زند: چه مایه زاهد و پرهیزکار و صومعگی / که نَسَکخوان شده از عشقش و ایاردهگوی (خسروانی: شاعران بیدیوان: ۱۲۲).
۱. (جغرافیا) هریک از بخشهای بزرگ عضو یک فدراسیون که تشکیل یک کشور واحد را میدهند. ۲. (اسم مصدر) [قدیمی] فرمانروایی کردن.
۱. شبهای سیزدهم، چهاردهم، و پانزدهم هر ماه قمری. ۲. روزهای سیزدهم، چهاردهم، و پانزدهم ماه رجب که اعتکاف در مساجد در آن شبها مستحب است.
۱. ماه. ۲. ماه بزرگ؛ ماه تمام. ۳. [مجاز] بت؛ صنم. ۴. [مجاز] معشوق.
یازدهمین سال از سالهای دوازدهگانۀ تقویم ترکی؛ سال سگ.
فلزی کمیاب، خاکستریرنگ و سبک که در تهیۀ آلیاژها، صنایع موشک، و هواپیماسازی کاربرد دارد.
مژده؛ نوید؛ خبر خوش: از کلک توست نصرت دین محمدی / ایتوک ده به شاه که کلکم حسام توست (سوزنی: مجمعالفرس: ایتوک).
۱. اقتضا کردن. ۲. (حقوق) لازم کردن بیع. ۳. پذیرفتن. ۴. [مقابلِ سلب] (منطق) حکم به ثبوت محمول برای موضوع.