آموزش خاطره نویسی
خاطره در فرهنگهای لغت مختلف کمابیش به این صورت تعریف شده است: خاطره، یکی از انواع ادبی و شکلی از نوشتار است که نویسنده در آن، خاطرات خود؛ یعنی، صحنهها یا وقایعی را که در زندگیاش روی داده و در آنها نقش داشته یا شاهدشان بوده است، شرح میدهد.
خاطره نویسی یکی از عامترین و صمیمانهترین راهها برای انتقال حس به وسیله نوشتن است و هر کس میتواند با رعایت اصولی ساده و قواعدی محدود، به سادهترین شکل، اتفاقات مهم زندگی خود را ثبت کند و خاطرات تلخ و شیرین زندگی همچون پیروزیها و شکستها، تجربیات تکرار ناشدنی، حوادث مهم و عواطف و احساسات را ماندگار کند.
فواید خاطره نویسی:
خاطره نویسی فواید زیادی دارد که عبارتند از:
۱. ثبت بهترین لحظههای زندگی از طریق خاطره نویسی
احتمالاً برای شما پیش آمده است که به علت بیحوصلگی، فراموشی یا علل دیگر، برخی از حوادث مهم زندگیتان را ثبت نکردهاید و آنها را فقط به ذهن خود سپردهاید؛ بی خبر از این که ذهن ما به سبب اطلاعات تازهای که هر روز به آن میدهیم، به طور خودکار برخی از اطلاعات قبلی را پاک میکند. به همین دلیل بسیاری از این حوادث تلخ و شیرین را که میتواند منشأ آثار زیادی در زندگیمان باشد، از یاد میبریم. با نوشتن خاطرهها میتوان لحظههای تلخ و شیرین زندگی را ثبت کرد.
۲. ثبت مسائل مهم اجتماعی برای آیندگان از طریق خاطره نویسی
خاطراتی که در هر دوره و زمان نوشته میشوند، میتوانند وضعیت فرهنگی، اجتماعی و … آن دوره را تا حدی برای آیندگان روشن سازند؛ چنانکه امروزه بسیاری از مسائل و وقایع سالهای گذشته، مانند انقلاب، جنگ و وضعیت اسرا، از روی خاطرات رزمندگان و آزادگان شناخته میشود.
۳. بهرهگیری از تجربه
به وسیله خاطره نویسی و خواندن خاطرات گذشته میتوان از تجربیات نهفته در بطن آن استفاده کرد و آنها را در زندگی روزمره به کار گرفت. مثلاً اگر در خاطرهای خواندیم که رزمندهای ناآشنا با مین، به شیئی که در خاک بوده، دست زده و آن شیء منفجر شده است، دیگر هنگام بازدید از مناطق جنگی، به اشیای ناآشنا دست نمیزنیم.
۴.افزایش قدرت دیدن و شنیدن
یکی دیگر از فواید خاطره نویسی افزایش قدرت دیدن و شنیدن است،شخصی که تلاش میکند خاطره بنویسد، باید این توانایی را داشته باشد که بیشتر و دقیقتر از بقیه ببیند و بشنود تا بتواند خاطره را به گونهای بنویسد که مخاطب آن احساس کند که خود، در آن فضا قرار گرفته است.
۵. افزایش مهارت در نوشتن
خاطره نویسی علاوه بر ویژگیهای گفته شده، دارای این خاصیت فرعی نیز هست که به رشد، پیشرفت و افزایش توانایی انسان در نوشتن کمک میکند و از این نظر، نویسنده خاطره گامی به سوی نویسنده شدن برمیدارد.
ویژگیهای ساختاری خاطره نویسی
۱. صمیمت زبان در خاطره نویسی:
یک خاطره باید طوری نوشته شده باشد که خواننده احساس کند نویسنده به آنچه مینویسد معتقد است و دروغ نمیگوید: همان طور که شما اتفاق مهمی را برای دوستتان تعریف میکنید و از هیچ محدودیتی در این تعریف رنج نمیبرید، بهتر است خاطره خود را نیز بیهیچ تکلفی و به گونهای صمیمانه، بر کاغذ بیاورید. اما این نکته را نیز در نظر داشته باشید که:
بیان صمیمی و نبود محدودیت، به معنی بی توجهی به قواعد نگارش، عفت کلام و حرمت قلم نیست.
۲. نثر خودمانی:
خاطره نویس، اجباری در رعایت کامل ارکان جمله ندارد و میتواند آنها را به صورت دلخواه و متناسب با نوع بیان به کار ببرد.این نکته را نیز مورد توجه قرار دهید که خاطره نویس با توجه به تعریف زبان گفتاری و نوشتاری، بهتر است که از نوشتن کلمات به صورت شکسته پرهیز کند. برای مثال، به جای «خانه» ننویسد «خونه»، یا به جای «برویم» ننویسد «بریم».
۳. برجستگی حوادث در خاطره نویسی:
مهمترین ویژگی ساختاری خاطره نویسی، برجسته بودن و برجسته ساختن حوادث در خلق و نگارش خاطره است. به عبارت دیگر، معمولاً واقعهای را میتوانیم به عنوان خاطره مطرح سازیم که اولاً برایمان اتفاق افتاده باشد؛ ثانیاً در آن، حادثهای وجود داشته باشد و به قولی زیر بنای خاطره، تغییر در حالت تعادل و روزمرگی باشد، مثلاً اتفاقی نادر وجود داشته باشد که ممکن است فقط یک بار روی دهد.
از دو نوشته زیر، کدام یک میتواند دستمایه نوشتن یک خاطره باشد؟
الف: من امروز صبح بیدار شدم، صبحانهام را خوردم، به مدرسه رفتم و بعد به خانه برگشتم.
ب: من امروز صبح بیدار شدم، صبحانه خوردم و خواستم به مدرسه بروم که دیدم کیفم گم شده است…
۴. واقع گرایی در خاطره نویسی:
خاطره نویسی صورتی از نوشتن است که در آن، خیال پردازی و ذهنیت گرایی نقش اساسی ندارد و نویسنده فقط حادثهای واقعی را که برای او پیش آمده و در او اثر گذاشته است، بدون کم و کاست بیان میکند.این ویژگی بدان معنا نیست که خاطره نویس نمیتواند ذهنیات خود را در خلال خاطره مطرح کند، بلکه مقصود این است که بهتر است خاطرهای خیالی و غیر واقعی ننویسد چرا که بدین ترتیب نوشتهاش بیشتر شبیه داستان خواهد بود تا خاطره.
دو مثال زیر را بخوانید و به سؤالات مطرح شده پاسخ دهید.
۱- همدردی، همراهی
با سردی زوزه کشان خودش را به پنجره کلاس میزد که به جای شیشه با مقوا بسته شده بود و صدای تق تق مقوا، آرامش کلاس درس را درهم میریخت.
چراغ نفت سوز کلاس را که مدام بوی نفت میداد، کنار میز و نیمکت دانش آموزان بردم و از آنها خواستم تا هر کدامشان احساس سرما میکند، کنار چراغ بیاید و خودش را گرم کند. زهرا یکی از دانش آموزان کلاس که همیشه چهره غمگین و گرفتهای داشت، در خود فرو رفته بود. با خود فکر کردم: شاید سردش شده باشد.
گفتم: «زهرا بیا کنار چراغ گرم شو.» زهرا آهسته از پشت میز بیرون آمد و کنار چراغ ایستاد.
از کتاب «لیلای من»، انتشارات مدرسه
۲ – خیلی دوست داشتم که مقدار زیادی طلا داشته باشم. دوست داشتم که همه چیزم از طلا باشد و به این خاطر همیشه در فکر و خیالم طلا وجود داشت.
آن روز توی کوچه قدم میزدم که پیرمرد کوچک اندامی را دیدم. پیرمرد نزدیک من آمد و گفت: «من یک جادوگرم و میخواهم تو را به بزرگترین آرزویت یعنی طلا برسانم. در ازای آن نیز تو از چیزهایی میخواهم که بعداً خواهم گفت. او این را گفت و در یک چشم به هم زدن غیبش زد.
قلبم بد جوری میزد. نفس عمیقی کشیدم. باورم نمیشد که این اتفاقات رویا و خیال نباشد….
برداشتی آزاد، ازکتاب «ماجراهای شاه میداس»، نوشته لارین ریدبنکس
۱. کدام یک از این دو مثال میتواند قسمتی از یک خاطره باشد؟
۲. با توجه به این که در مثال یک ذهنگرایی وجود دارد (با خودم فکر کردم شاید سردش شده باشد) و در مثال دوم، هم ذهنگرایی و هم خیال پردازی، آیا میتوان گفت که هیچ کدام از این دو مثال، خاطره نیست؟
۵. مشخص بودن زمان و مکان در خاطره نویسی:
در یک خاطره، به خصوص خاطره تاریخی، بهتر است مکان و زمان مشخص باشد تا به این نحو، وضعیت اجتماعی آن دوره نیز تا حدی برای آیندگان روشن شود.
۶. روانی و روشنی در خاطره نویسی:
نویسنده خاطره از آن جا که قصد ندارد فنون نگارشی و صنایع ادبی را در خاطرهاش نمایش دهد، بهتر است خاطره را به گونهای بنویسد که مخاطب به سادگی آن را بفهمد و در این مورد به زحمت نیفتد. او میتواند با ساده نوشتن و پرهیز از پیچاندن موضوع، خاطره را قابل فهمتر و اثر گذارتر نماید؛ حال آن که یک داستان نویس به سادگی میتواند داستانش را گنگ، مبهم و پیچیده بنویسد و حتی همین پیچیده نویسی سبب اعتبار یا زیبایی کار او شود.
۷. داشتن ابتدا و انتها:
نویسنده خاطره بهتر است که خاطراتش را از جایی مشخص که معمولاً شروع حادثه خاطره است، آغاز کند و هیچ یک از موضوعات مربوط به آن خاطره را از قلم نیندازد تا از به وجود آمدن سؤالهای متعدد در ذهن خواننده جلوگیری نماید یا پاسخ آنها را بدهد.
نویسنده همچنین نباید خاطره را بدون رسیدن به نقطه پایانی و انتهای عقلانی رها سازد، مگر آن که از این کار مقصود خاصی داشته باشد. همچنین ادامه ندادن بی مورد خاطره پس از پایان یافتن حادثه اصلی، به زیبایی آن خاطره کمک میکند.
۸. خلاصه بودن:
در مدت زمانی که حادثه اصلی یک خاطره اتفاق میافتد، ممکن است چندین حادثه فرعی دیگر نیز روی دهد.
تمام مواردی که تاکنون گفته شد، فقط اصول و قواعدی برای شناختن خاطره و یافتن ذهنیتی کلی درباره خاطره نویسی بود. اما پس از یافتن این ذهنیت، نوبت به کار عملی و نوشتن خاطره میرسد. برای این کار باید به پرسشهای زیر، پاسخهای مناسبی داد.
الف ـسوژه
۱. امروز چه اتفاق مهمی برای من افتاد که نظرم را به خود جلب کرد؟
۲. چرا این اتفاق در ذهن من ماندگار شد و نقطه قوت آن کجا بود؟
• نویسنده باید در هنگام خاطره نویسی، به پرسش شماره ۲ دقت بیشتری کند و بکوشد نقطه قوت کار را که سبب ماندگار شدن آن در ذهن خود شده است، پر رنگتر نماید تا بتواند وجود این خاطره را توجیه کند و آن را در ذهن مخاطب خود نیز ماندگار سازد.
ب ـ راوی
نویسنده بهتر است پس از یافتن سوژه مورد نظر خود، برای نگارش خاطره، نوع راوی را هم به نسبت خاطره و متناسب با موضوع آن تعیین کند. در این بخش همان طور که گفته شد، تا حد امکان سعی کنید از «راوی سهیم در ماجرا» برای بیان خاطره استفاده کنید و فقط در صورتی از «راوی ناظر رماجرا» استفاده کنید که شخصیت پردازی و نشان دادن ابعاد روحی و روانی شخصیت اصلی لازم باشد. با این توضیح که راوی سهیم در ماجرا نمیتواند ذهنیتها و ویژگیهای روحی خود را بیان کند، زیرا در این صورت کار بسیار غیر قابل باور خواهد بود؛ در صورتی که اگر راوی شخصیتی ناظر بر ماجرا باشد و از شخصیت اصلی خاطره متمایز باشد، میتواند در خلال شرح حوادث، ویژگیهای روحی و فکری شخصیت اصلی خاطره را نیز شکافته، او را روانکاوی کند تا به این وسیله خواننده را بیشتر درگیر خاطره خود کند.
ج ـ نوع خاطره
در این بخش، نویسنده باید با توجه به موضوع، کلینگر و جزئینگر بودن خاطره خود را مشخص کند و آن را در یکی از این دو قالب به رشته تحریر درآورد.
اگر خاطره او دارای حادثه نادر و جذابی باشد، باید با کم کردن شاخ و برگ روایت، نقش حوادث را برجسته کند و خاطره را به صورت کلینگر بنویسد.
اگر هم خاطرهاش نسبتاً عادی و معمولی باشد، میتواند با دقت در جزئیات صحنهها، فضاسازیهای ماهرانه و شناساندن شخصیتهای خاطره برای مخاطب، ضعف «اندک بودن سیر حوادث» را بپوشاند.
د ـ آغار خاطره
نویسنده خاطره میتواند به چند روش خاطره را شروع کند؛ روشهایی که حتی شما هم میتوانید پدید آورنده برخی از آنها باشید. اما برای آن که بتوانید تا هنگامی که به پختگی نسبی در این کار دست مییابید، به سادگی خاطرهای را که در ذهنتان وجود دارد بر کاغذ بیاورید، چند نمونه از روشهای آغاز نوشتن خاطره را ذکر میکنیم، اما شما ملزم به استفاده از این روشها نیستید.
شروع به کمک عبارتهای کلیشهای
همیشه بین زمان تصمیمگیری برای نوشتن و زمان قلم به دست گرفتن، فاصلهای هست که باید سعی کنید آن را به حداقل برسانید. اگر این فاصله زمانی زیاد شود، سبب تنبلی، سستی اراده و دور افتادن از موضوع مورد نظر جهت نوشتن میشود. برای جلوگیری از این کار و کم کردن فاصله میتوانید فعلاً از برخی عبارتهای کلیشهای برای شروع خاطره استفاده کنید تا به قول معروف «استارت کار زده شود» و مشکل شروع نوشتن را نداشته باشید.
عبارتهایی که میتوانید برای شروع خاطره نویسی از آنها استفاده کنید، اینها هستند:
۱. استفاده از یک زمان: «صبح بود» یا «سال ۵۸ بود …»
۲. استفاده از یک صحنه ساکن و سپس جان بخشیدن به آن: «من و مجید لب شط نشسته بودیم که …»
۳. استفاده از یک رویداد تاریخی: «در جریان جنگ تحمیلی …»
۴. استفاده از یک مقطع سنی تحصیلی: «کلاس اول ابتدایی بودم …»
۵. استفاده از وضعیت هوا: «سه روز متوالی برف باریده بود» یا «هوا ابری بود»
۶. استفاده از یک مقدمه: «کار کردن در یک مدرسه استثنایی مشکل است اما به انسان آرامش و رضایت خاطر میدهد. در یکی از مدارس استثنایی تهران کار میکردم …»
۷. استفاده از یک توضیح مختصر: «در سالهای خیلی دور، مدیر یکی از دبیرستانهای اراک بودم. یک روز از دروازه شهر جود راه افتادم که به سمت مدرسه …»یا «چهار سال اسیر بودم . یک روز در زندان …»
۸. معرفی یک شخصیت: «او هم مهاجر بود. از مهاجرانی که به خاطر ویران شدن خانه و کاشانهشان «به دست عراقیها، به دیگر شهرها و روستاها مهاجرت کرده بودند.» یا «موجود عجیبی بود. اسمش رضا بود …»
۹. استفاده از یک اتفاق: «در سال ۱۳۶۰ در شهداد کرمان زلزله شدیدی رخ داد …»
۱۰. استفاده از مکان: «نزدیک مرز عراق بودیم.»
۱۱. استفاده از یک توصیف یا صحنهپردازی: «بادی سرد زوزهکشان خودش را به پنجره کلاس میزد که به جای شیشه با مقوا بسته شده بود.»
۱۲. «یادش بخیر آن روزها …» یا «عجب روزهایی بود»
۱۳. یادم میآید که …
۱۴. هیچ وقت یادم نمیرود …
۱۵. در خاطرم هست که …
تفاوت گزارش و خاطره نویسی:
۱. خاطره فقط قسمتی از محدوده زمانی را در برمیگیرد که در آن اتفاق برجسته یا حادثه خاصی روی داده باشد یا فکری جذاب در زمانی محدود به ذهن انسان خطور کرده باشد. اما گزارش، شرح دیدهها و شنیدههایی است که درباره یک موضوع خاص توسط گزارشگر انتخاب میشود.
۲. نثر گزارش معمولاً حالت صمیمیت و سادگی و بیتکلفی نثر خاطره را ندارد. در گزارش نویسی معمولاً سعی میشود ترتیب و توالی اجزای جمله به صورت نسبی رعایت شود. اما در خاطره نویسی، نویسنده بدون تکلف و با رعایت نکاتی محدود جملهها را به هر صورت که بخواهد، به دنبال هم میآورد.
۳. گزارش، بسیار واقعگرایانه از خاطره است؛ یعنی، اگر چه در خاطره نویسی باید از خیالپردازی دوری کرد، گاهی میتوان ذهنیتهای شخصیت یا شخصیتهای خاطره را هم در خلال خاطره به کار برد؛ در صورتی که گزارش نویسی ثبت دیدهها و شنیدههاست و گزارش نویس نمیتواند ذهنیات، احساسات و عواطف انسانها را بیان کند.