معنی

نم، گریستن، اشک ریختن، گریه کردن
سایر معانی: پرژک، قطره های آب (روی چیزی جمع شدن)، (شیشه ی پنجره و غیره) عرق کردن، (زخم یا گیاه و غیره) آب پس دادن، لیچ افتادن، تراویدن، (با: for) سوگواری کردن (برای)، گریه و زاری کردن، (معمولا جمع) اشک ریزی (شدید)، فوران اشک، تراوش، عرق، ریزش
[عمران و معماری] تراوش
[زمین شناسی] تراوش

دیکشنری

اشک ریختن
اسم
moisture, humidity, dampness, weepنم
فعل
weepگریستن
cry, weep, mourn, bemoan, sob, giveگریه کردن
weepاشک ریختن

ترجمه آنلاین

گریه کن

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.