روبرو، مقابل، شخص روبرو، درمقابل، باهم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حقوق] مشیت الهی، حادثه غیر مترقبه، حادثه قهری، حادثه طبیعی، فورس ماژور
ویزا، روادید، روادید گذرنامه، ویزا دادن سایر معانی: ویزا زدن (به گذرنامه)، روادید دادن [نساجی] ویزا( نام تجاری پارچه ای از مخلوط 55% داکرون و 45% پشم فاستونی)
سیما، نما، منظر، صورت، رخ، چهره، رو، رخسار سایر معانی: قیافه، دیم، لچ، ظاهر، جنبه، لقا
visaged _پسوند: - رخ، - قیافه، - رو، - سیما
چسبناکی سایر معانی: چسبناکی
(دارای خاصیت چسبندگی و کشایندی) چسبناک - کشایند، گران رو جهمند [شیمی] ویسکو الاستیک [عمران و معماری] ویسکوالاستیک - ارتجاعی لزجی - ایستا لزج [زمین شناسی] گرانرو-کشسان - به ماده ای گویند که ب ...
طیف گرانرویکشسانی [مهندسی بسپار - تایر] طیفی گرماییـ مکانیکی که گسترۀ دمایی آن شامل دماهای انتقال گرانروکشسان است ...
واژههای مصوب فرهنگستان
طیف گرانرویکشسانی [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] طیفی گرماییـ مکانیکی که گسترۀ دمایی آن شامل دماهای انتقال گرانروکشسان است ...
گرانرَویکشسانی [مهندسی بسپار - تایر] خاصیت گرانروی و کشسانی بهطور همزمان در ماده که متأثر از زمان و دما و تنش و آهنگ کُرنش است ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.