vagabondage
معنی
در بدری، ولگردی، بیخانمانی
سایر معانی: خانه بدوشی، آلاخون والاخونی، سرگردانی، آوارگی، عیاری، دوره گردی، vagabondism ولگردی
سایر معانی: خانه بدوشی، آلاخون والاخونی، سرگردانی، آوارگی، عیاری، دوره گردی، vagabondism ولگردی
دیکشنری
وگانگارد
اسم
stray, vagrancy, tramp, profligacy, ramble, vagabondageولگردی
vagabondage, vagabondismبیخانمانی
errantry, itineracy, itinerancy, vagabondage, vagabondism, vagrancyدر بدری
ترجمه آنلاین
ولگردی