بخشیدنى، امرزیدنى، بخشش پذیر، قابل عفو
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حساب های دریافتی، حساب های بدهکاران (مبالغ بستانکار در مقابل دریافت کالا یا خدمات) [حقوق] حساب دریافتنی
حسابهای دریافتنی [گردشگری و جهانگردی] وجوهی که مهمانان به مهمانخانه بدهکار هستند
واژههای مصوب فرهنگستان
[حسابداری] حسابهای دریافتنی [ریاضیات] حساب بدهکاران، بدهکاران، حساب های دریافتنی
[حسابداری] دفتر معین بدهکاران، دفتر معین حسابهای دریافتنی
[کامپیوتر] حسابهای قابل دریافت - پولی که یک شرکت طلبکار است و می توان آن را به عنوان دارایی مالی تلقی کرد .
شایان تحسین، ستودنی، قابل تصویب
تدبیر کردنى، اختراع کردنى، اندیشیدنى
قابل اشتقاق سایر معانی: قابل اشتقاق [ریاضیات] قابل اشتقاق، مشتق پذیر، قابل مشتق گیری، دارای مشتق، مشتق دار
استواری، سکون، بی حرکتی، بی جنبشی، غیر منقولی سایر معانی: غیر منقولی، بی جنبشی، بی حرکتی، استواری
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.