thou
/ˈðaʊ/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

معنی

یک هزار دلار، تو، تو کردن
سایر معانی: (قدیمی - حالت فاعلی) تو (حالت مفعولی: thee - حالت ملکی: thy و thine)، (خودمانی) مخفف: thousand، توبکسی خطاب کردن

دیکشنری

تو
اسم
thouیک هزار دلار
فعل
thouتو کردن
ضمیر
you, thouتو

ترجمه آنلاین

تو

واژه‌های مشابه

thou shalt go

خواهی رفت یعنی باید بروی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

thought

فکر [روان‌شناسی] اندیشه یا تصور یا نظر یا هرگونه محصول دیگر تفکر

واژه‌های مصوب فرهنگستان

thought disorder

[روانپزشکی] برداشت فکر - اختلال تفکر

دیکشنری انگلیسی به فارسی

thought insertion

[روانپزشکی] کاشت فکر

دیکشنری انگلیسی به فارسی

thoughtful hours

ساعات فکر، ساعات تفکر

دیکشنری انگلیسی به فارسی

thoughtful of profit

در فکر یافتن سود

دیکشنری انگلیسی به فارسی

thoughtless

لا قید، بی فکر، بی ملاحظه، ناشی از بی فکری سایر معانی: بی دقت، شورتی، کسی که حال دیگران را مراعات نمی کند، بی اعتنا، نسنجیده، بی فکرانه، عجولانه، شتاب آمیز

دیکشنری انگلیسی به فارسی

thoughtlessly

از روی بی فکری

دیکشنری انگلیسی به فارسی

thousand and one

هزار ویک، بسیار

دیکشنری انگلیسی به فارسی

thousandfold

هزار برابر

دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژه‌های مشابه بیشتر

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش