spontaneous
/spanˈteɪniəs/

معنی

خود بخود، بی اختیار، خود انگیز
سایر معانی: خودانگیخته، خودجوش، خودآیند، بلامقدمه، فی البدیهه، فوری، بی چون و چرا، آنی، بی شائبه
[شیمی] خود به خود
[سینما] خودانگیخته
[ریاضیات] فوری، خودبخود، بی اختیار

دیکشنری

خود جوش
صفت
spontaneous, automatical, automaticخود بخود
spontaneousخود انگیز
involuntary, spontaneousبی اختیار

ترجمه آنلاین

خود به خودی

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.