spike
معنی
سایر معانی: (جمع) یک جفت کفش میخ دار، میخ دار کردن، گلمیخ زدن، (با نیزه یا هر چیز تیز) فرو کردن، خط انداختن، سوراخ کردن، خنثی کردن، عاطل و باطل کردن، عقیم گذاشتن، چوب لای چرخ گذاشتن، (خودمانی) مشروب الکلی افزودن (به چیزی)، (والیبال) آبشار زدن، آبشار، میخ بلند و سنگین، خسک، غیبه، خار، میله، (میخ یا خار که با آن ریل راه آهن را به تراورس می کوبند) میخ راه آهن، (در بالای نرده های فلزی یا غیره) سرنیزه، سنان، هر چیز تیز و میخ مانند یا نیزه مانند (به ویژه شاخ صاف و تیز)، (کفش های ورزشی و غیره) گلمیخ، (کفش زنانه) پاشنه ی بلند و تیز، پاشنه نیزه ای (spike heel هم می گویند)، (بچه ماهی از نوع maekerel) دارای درازای زیر شش اینچ، (سابقا) با فرو کردن میله در ته لوله ی توپ آن را از کار انداختن، (گیاه شناسی) سنبله، (گندم و غیره) خوشه (ear هم می گویند)، می بزرگ، می طویله، می بلند کف کفش فوتبالیست هاو ورزشکاران می دار کردن
[عمران و معماری] گلمیخ - میخ بزرگ - میله
[کامپیوتر] ولتاژ گذاری کوتاه مدت و نوک تیز
[برق و الکترونیک] ضربه پالسی حالت گذرایی با مدت زمان کوتاه که دامنه ی آن به مقدار قابل توجهی بیش از دامنه ی متوسط پالس یا سیگنال مربوط به آن است. - ضربه، پشته، جهش، اسپیک
[زمین شناسی] میخ، میله، تیر، میخ بزرگ، میخ طویله - دادههای ارتفاعی اشتباه در dem که با مقداری چندین برابر بزرگتر از مقدارهای دادههای اطراف مشخص می شود.