معنی

جرقه، اخگر، بارقه، جرقه زدن، خود نمایی کردن
سایر معانی: ابیز، ژابیز، آیژک، لخچه، لخشه، آییژ، (مجازی) اثر، نشانه، علامت، ذره، فروهر، ابیز کردن، اخگر پراندن، (مجازی) بانی شدن، کنشور کردن، تحریک کردن، انگیختن، موجب شدن، درخشیدن، (مجازی) شراره کشیدن، سر زندگی، طراوت، شادابی، جرقه ی الکتریکی، برق ابیز، صاعقه، (آمریکا - خودمانی - جمع با فعل مفرد - در کشتی) رادیوچی، متصدی رادیو، (قدیمی)، جوان خوش قیافه و متواضع، (مرد) عاشق، عاشق پیشه، خواستگاری کردن، خاطرخواه شدن، ژابیژ
[برق و الکترونیک] جرقه الکتریکی - جرقه تخلیه الکتریکی در مدت زمان کوتاه در اثر شکست ناگهانی هوا یا ماده ی دی الکتریک دیگری که دو الکترود را از یکدیگر جدا می کند . ایجاد می شود . جرقه همراه با نور لحظه ای شدید است .
[مهندسی گاز] جرقه، جرقه زدن

دیکشنری

جرقه
اسم
spark, sparkle, arc, scintillation, scintilla, flakeجرقه
spark, lightning, twinkle, spunkieبارقه
spark, emberاخگر
فعل
spark, sparkle, scintillateجرقه زدن
flaunt, show off, dash, grandstand, pose, sparkخود نمایی کردن

ترجمه آنلاین

جرقه

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.