snake
معنی
سایر معانی: (مانند مار) خزیدن، پیچ و تاب خوردن، (عامیانه - به ویژه تنه ی درخت و الوار سنگین) روی زمین کشیدن و بردن، خزاندن، لغزاندن، (جانور شناسی) مار (زیر راسته ی serpentes و راسته ی squamata که بی دست و پا و زهرین یا بی زهر هستند)، آدم خائن، مار خوش خط و خال، (لوله کشی) سیم لوله بازکن، فنر لوله بازکن، (عامیانه) به سرعت کشیدن، وازدن، رودخانه ی اسنیک (در شمال باختری ایالات متحده)