معنی

انحراف، کجی، شیب، سرازیری، سراشیبی، زمین سراشیب، سرزیری، شیب دار، سراشیب کردن، سرازیر کردن، سرازیر شدن
سایر معانی: سربالایی، نشیب، فراز، تنده، شیب داشتن، سرازیر (یا سربالا) بودن، تمایل، میل (رجوع شود به: slant)، (ریاضی) ضریب زاویه، ضریب زاویه ای، شیب گوشه، (با: off یا away - عامیانه) جیم شدن، ورمالیدن، فلنگ را بستن، سلانه سلانه رفتن، با طمانینه گام برداشتن، شیب دار کردن، فراز و نشیب دار کردن
[عمران و معماری] شیب - سراریزی - ترانشه - ضریب زاویه - شیب شیروانی
[کامپیوتر] شیب
[دندانپزشکی] شیب، سرازیری، دامنه،
[برق و الکترونیک] شیب - شیب، ضریب زاویه 1. نمایش مسیر پرواز در صفحه عمودی . 2. درجه انحراف از قسمت مستقیم منحنی نسبت به محور افقی یا عمودی .
[زمین شناسی] دهانه اولیه شیب دار - این دهانه سطح را به کارگاه زیرزمینی متصل می کند - پارامتر مورفومتریک بیان کننده نسبت تغییر ارتفاع زمین روی فاصله افقی که به صورت یک نسبت، درصد یا تانژانت منحنی هیپسومتریک بیان می شود
[نساجی] شیب
[ریاضیات] سرازیری، انحراف، شیب، ضریب زاویه، زاویه، تانژانت زاویه، ضریب زاویه ای
[معدن] تونل مورب (معادن زیرزمینی)
[کوه نوردی] شیب، دامنه
[خاک شناسی] شیب
[آب و خاک] شیب، میل

دیکشنری

شیب
اسم
slope, tilt, gradient, dip, inclination, inclineشیب
slope, downhill, slide, slant, declivityسراشیبی
downhill, slope, descent, declivity, pitch, slantسرازیری
deviation, deflection, departure, aberration, perversion, slopeانحراف
slopeزمین سراشیب
tilt, deformation, curvature, obliquity, inflection, slopeکجی
slopeسرزیری
فعل
decant, turn upside down, incline, slant, slopeسرازیر کردن
scarp, slope, steepenسراشیب کردن
slant, descend, slope, steepen, be turned upside downسرازیر شدن
صفت
slope, gradient, declivitous, shelvyشیب دار

ترجمه آنلاین

شیب

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.