انحراف، کجی، شیب، سرازیری، سراشیبی، زمین سراشیب، سرزیری، شیب دار، سراشیب کردن، سرازیر کردن، سرازیر شدن سایر معانی: سربالایی، نشیب، فراز، تنده، شیب داشتن، سرازیر (یا سربالا) بودن، تمایل، میل ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] حوضه شیب
[عمران و معماری] معادله شیب-تغییر مکان - معادله شیب-خیز - رابطه شیب-افت - معادله شیب-افت
[برق و الکترونیک] متعادل ساز شیب متعادل ساز همراه با تقویت کننده ای که تضعیف بخشی از خط انتقال راروی باند بسامدی ارسال شده ثابت نگه می دارد.
[برق و الکترونیک] فیلتر شیب فیلتری که پاسخ آن در محدوده بسامدی معینی با بسامد افزایش یا کاهش می یابد.
[آب و خاک] شکل شیب
[آب و خاک] سنجه شیب آب
[ریاضیات] شیب - قطع
[ریاضیات] معادله ی شیب - قطع
[عمران و معماری] جدول شیبدار
[آب و خاک] اسکریپت نقشه شیب
[ریاضیات] شیب منحنی در یک نقطه