معنی

صدف، جلد، مرمی، گلوله توپ، کالبد، قشر، پوست، عایق، خمپاره، صدف حلزون، بدنه ساختمان، عامل محافظ حفاظ، پوست فندق وغیره، پوکه فشنگ، قشر زمین، کاسه یا لاک محافظ جانور، سبوس گیری کردن، مغز میوه را دراوردن، پوست کندن از، پوست انداختن
سایر معانی: (تخم مرغ یا حشره یا بذر یا میوه ی سخت و غیره) پوست، پوسته، لاک، سختپوست، کجی، پوکه، هر چیز پوسته مانند: بدنه ی کشتی، پوسته ی نان خامه ای، چارچوب ساختمان، اسطقس، گنبد، اسکلت، استخوان بندی، استگان، (مجازی) گوشه گیری، کمرویی، انزوا، کم حرفی، (سلاح) گلوله (اگر منفجر شونده باشد)، گلوله ی توپ، پرتابه، گرهه، پوسته یا صدف (و غیره ی) چیزی را گرفتن، مغز کردن، از پوست درآوردن، سبوس گرفتن، (با توپ یا خمپاره انداز و غیره) گلوله باران کردن، خمپاره باران کردن، رجوع شود به: conch، (زنانه) ژاکت بی آستین، بلوز بی آستین، (برای مسابقه) قایق باریک و پارویی، فشنگ (شامل پوکه و چاشنی و باروت و ساچمه یا گلوله)، ترقه، (جمع) رجوع شود به: shellfish، (فیزیک و شیمی) مدار گردش الکترون به دور هسته، گوش ماهی جمع کردن، صدف گیری کردن، (پوسته یا پوست صدف و غیره) افتادن، کنده شدن، درآمدن، کاسه یا لاک محافظ جانور مثل کاسه لاک پشت، مغز میوه را دراور
[شیمی] لایه، پوسته
[عمران و معماری] پوسته - جدار - ضخیمکاری
[کامپیوتر] برنامه خروج موقت ؛ برنامه واسطه - پوسته، لایه - برنامه ای که فرمانهای سیستم عامل را پذیرفته و موجب اجرای آنها می شود. مصلاً وقتی فرمانی در DOS مانند dir را تایپ می کنید، فرمان تان توسط این برنامه خوانده می شود. در DOS، برنامه ی COMMAND .COM پوسته ی ( لایه ی) سیستم عامل است. در UNIX سه نوع پوسته ی سیستم عامل وجود دارد: Korn shell ( ksh) ; Bourne shell(sh) و Cshell ( csh ) ; . واژه ی shell غالباً به دومین لایه ای اشاره می کند که در بخش بدون استفاده ی حافظه، در بالای برنامه کاربردی ( مانند کلمه پرداز) قرار می گیرد. با به کارگیری این نوع shell، برنامه کاربردی از فرمانهای DOS عبور می کند یا به کاربر امکان خروج از محیط DOS بدون بیرون آمدن از محیط برنامه ی کاربردی را می دهد. در این صورت حافظه ی قابل توجهی آزاد می شود. برای خروج از یک برنامه ی shell، باید فرمان exit را در DOS یا UNIX اجرا کرد.
[برق و الکترونیک] پوسته گروهی از الکترونها که بخشی از ساختار بیرونی اتم را تشکیل می دهند و تراز انرژی برابر دارند . - سطحی، پوسته
[مهندسی گاز] بدنه، پوسته، قشر، جدارخارجی
[نساجی] پوست - پوست انداختن - پوست کندن - پوسته - قشر- پوکه - جسم تو خالی - سبوس - صدف - حفاظ - جلد - رو کش - مدار الکترون به دور هسته اتم
[ریاضیات] پوسته، لایه، گلوله
[کوه نوردی] ژاکت سبک ضد باران
[آب و خاک] پوسته

دیکشنری

پوسته
اسم
oyster, shell, pearl, cowrie, ammonite, shardصدف
skin, peel, hull, peeling, shell, hideپوست
cortex, stratum, layer, shell, crust, rindقشر
shell, mortar bombخمپاره
cannonball, shell, cartoucheگلوله توپ
bullet, shell, projectileمرمی
framework, skeleton, mold, chassis, shell, mouldکالبد
cover, volume, skin, case, copy, shellجلد
shellصدف حلزون
shellبدنه ساختمان
dielectric, insulator, isolator, nonconductor, shell, wall tubeعایق
shellعامل محافظ حفاظ
shellپوست فندق وغیره
shellپوکه فشنگ
shellقشر زمین
shellکاسه یا لاک محافظ جانور
فعل
molt, moult, desquamate, exuviate, peel, shellپوست انداختن
shellسبوس گیری کردن
flay, decorticate, excoriate, shell, debarkپوست کندن از
shellمغز میوه را دراوردن

ترجمه آنلاین

پوسته

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.