معنی

جلد، غلاف، نیام، پوش، مهبل
سایر معانی: (شمشیر و چاقو و غیره) نیام، غلاف (scabbard هم می گویند)، (زیست شناسی) نیام، پوشش، (پنبه) جوزغه، گوژه، جدار، پوشگر، (زنانه) پیراهن تنگ، لباس چسبان، sheathe نیام، غلافدار کردن، پوشاندن، کند کردن، غلاف کردن
[عمران و معماری] پوشش - غلاف
[برق و الکترونیک] غلاف 1. دیواره فلزی موجبر . 2. غلاف محافط بیرونی کابل .3 . بار فضایی تشکیل شده از یونها در نزدیکی الکترود لامپ گازی . - غلاف، پوشش، قشر
[صنایع غذایی] غلاف : پوشش لیفی که از خارج دیواره یاخته ای را می پوشاند
[زمین شناسی] غلاف، پوشش خارجی سیسم یا کابل
[پلیمر] غلاف، پوشش

دیکشنری

غلاف
اسم
pod, sheath, scabbard, sheathing, casing, caseغلاف
sheathپوش
pod, scabbard, sheath, legume, tunic, caseنیام
cover, volume, skin, case, copy, sheathجلد
vagina, vagina, cunt, sheathمهبل

ترجمه آنلاین

غلاف

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.