معنی

کشتارگاه، قتلگاه، تلوتلو خودن، کشتار کردن
سایر معانی: پای خود را روی زمین کشیدن و راه رفتن، بصورت جمع کشتارگاه، سلاخی کردن

دیکشنری

زدن
اسم
slaughterhouse, abattoir, shambles, butchery, shambleکشتارگاه
shambles, shambleقتلگاه
فعل
shambleتلوتلو خودن
shamble, slaughter, slayکشتار کردن

ترجمه آنلاین

خراب کردن

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.