shambles
معنی
کشتارگاه، قتلگاه، صحنه کشتار
سایر معانی: (مجازی) محل آدمکشی، محل خرابی و ازهم پاشیدگی، (با فعل مفرد)، سلاخ خانه (slaughterhouse هم می گویند)، (انگلیس - محلی) قصاب خانه، دکان قصابی (بویژه در نام خیابان ها به کار می رود)
سایر معانی: (مجازی) محل آدمکشی، محل خرابی و ازهم پاشیدگی، (با فعل مفرد)، سلاخ خانه (slaughterhouse هم می گویند)، (انگلیس - محلی) قصاب خانه، دکان قصابی (بویژه در نام خیابان ها به کار می رود)
دیکشنری
خراب می شود
اسم
shambles, shambleقتلگاه
slaughterhouse, abattoir, shambles, butchery, shambleکشتارگاه
shamblesصحنه کشتار
ترجمه آنلاین
خراب می شود
مترادف
anarchy ، babel ، bedlam ، botch ، chaos ، confusion ، disarray ، disorder ، disorganization ، hash ، havoc ، hodge podge ، madhouse ، maelstrom ، mess up ، mix up ، muddle