rhythmic
/ˈrɪðmɪk/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

معنی

مسجع، دارای وزن یا اهنگ، پرنواخت
[سینما] آهنگین - تدوین ریتمیک - آهنگین - تدوین ریتمیک
[سینما] آهنگین - آهنگین

دیکشنری

ریتمیک
صفت
rhythmicدارای وزن یا اهنگ
rhythmicپرنواخت

ترجمه آنلاین

ریتمیک

مترادف

balanced ، measured ، musical ، rhythmical

واژه‌های مشابه

rhythmic

ریتمی [موسیقی] دارای ریتم|||متـ . موزون 2، ضربی

واژه‌های مصوب فرهنگستان

rhythmic sedimentation

[زمین شناسی] رسوبگذاری ریتمیک - تکرار همساز در یک توالی رسوبی، منظم از دو یا چند واحد سنگی که با یک نظم بخصوص آرایش یافته اند و نشان دهنده بروز تکراری و قابل پیش بینی یا الگویی از توالی مشاب ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

arrhythmic

بی وزنی، بی نواخت، نامنظم ضربان نبض سایر معانی: درشعر بی وزنی، طب نامنظمی ضربان نب­

دیکشنری انگلیسی به فارسی

homorhythmic

هم‌ریتم [موسیقی] وابسته به هم‌ریتمی

واژه‌های مصوب فرهنگستان

polyrhythmic

چندریتم [موسیقی] ویژگی آنچه دارای چند ریتم متفاوت به‌طور هم‌زمان است|||متـ . چندریتمی 1

واژه‌های مصوب فرهنگستان

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش