rating
معنی
سایر معانی: درجه بندی، طبقه، ترتیب تقدم، (نیروی دریایی) درجه دار، مهناوی، میزان، مقدار، نظام اسمی، (دستگاه های حرارتی و غیره) مشخصات، قدرت، ظرفیت حرارتی، (شخص یا بنگاه بازرگانی وغیره) میزان اعتبار، وضع مالی، (اوراق قرضه و غیره) اعتبار، میزان مرغوبیت، (رادیو وتلویزیون وغیره) آمارگیری شنوندگان (یا بینندگان)، سرزنش شدید، توپیدن، تشر
[عمران و معماری] سنجه - توان
[برق و الکترونیک] مقدار مجاز اختصاص دادن حد عملکردی برای ماشین، دستگاه یا قطعه مورد استفاده تحت شرایط معین . - مقدار مجاز
[زمین شناسی] واسنجی، مقادیر نامی، دسته بندی
[ریاضیات] ضریب عملکرد
[آب و خاک] سنجه