معنی
سایر معانی: مقدار، نسبت، درصد، پورسانتاژ، آهنگ، مظنه، قیمت، بها، ارزش، تندی، فرزی، درجه، نوع، جنس، برآورد کردن، در طبقه یا گروه خاصی قرار دادن، رده بندی کردن، به حساب آوردن، محسوب داشتن، در زمره ی چیزی شمردن، (عامیانه) استحقاق داشتن، (انگلیس - معمولا جمع) مالیات برملک، عوارض شهرداری، (آمریکا- نیروی دریایی) رتبه، میزان یا مظنه تعیین کردن، (سخت) سرزنش کردن، تشر زدن، توپیدن، طرز، منوال، نر بستن بر
[شیمی] سرعت، آهنگ
[برق و الکترونیک] آهنگ، نرخ
[حقوق] نرخ گذاشتن، ارزیابی کردن، درجه بندی کردن، طبقه بندی کردن، نرخ، میزان، تعرفه، عوارض
[نساجی] سرعت - تندی - نرخ - میزان - اندازه - نسبت - درجه - روش - مقدار - آهنگ
[ریاضیات] میزان
[پلیمر] سرعت، آهنگ
[آمار] نرخ، رتبه
[آب و خاک] آهنگ، نرخ