معنی
سایر معانی: دیر یاب، تنگیاب، بسیار خوب، عالی، استثنایی، بی نظیر، کم سان، کم مانند، کم چگالی، ناچگال، کم تراکم، (مهجور) پراکنده، (به ویژه در مورد گوشت) نیم خام، نیم پز، (آمریکا- عامیانه) مشتاق بودن، خواهان بودن، (محلی) رجوع شود به: rear
[زمین شناسی] نادر، کمیاب - در توصیف اجزای زغال سنگ، به کمتر از 5% از یک جزء ویژه گویند که در زغال سنگ ظاهر می شود (ICCP - 1963). مقایسه شود با: common؛ very common؛ abundant؛ dominant.
[نساجی] کمیاب - نادر
[ریاضیات] نادر، ندرتا