rarefy
معنی
تصفیه کردن، رقیق کردن
سایر معانی: (به ویژه هوا) رقیق کردن یا شدن، کم چگالی کردن یا شدن، کم تراکم کردن یا شدن، مهذب کردن، والا کردن، عالی کردن، rarify رقیق کردن، منبسط کردن
[نساجی] رقیق کردن - رقیق شده - کم کردن فشار - کم شده فشار
سایر معانی: (به ویژه هوا) رقیق کردن یا شدن، کم چگالی کردن یا شدن، کم تراکم کردن یا شدن، مهذب کردن، والا کردن، عالی کردن، rarify رقیق کردن، منبسط کردن
[نساجی] رقیق کردن - رقیق شده - کم کردن فشار - کم شده فشار
دیکشنری
ریزش
فعل
dilute, thin, attenuate, extenuate, rarefy, rarifyرقیق کردن
refine, clean up, filter, purge, settle, rarefyتصفیه کردن
ترجمه آنلاین
نادر است