چوگان دسته کوتاه، ور رفتن، ول گشتن، مهمل گشتن سایر معانی: (شخص یا ابزار) گذارنده، قرار دهنده (رجوع شود به: put)، (بازی گلف)، چوگان فلزی (برای راندن گوی به سوراخ)، (معمولا با: around یا with یا along) ور رفتن، وقت تلف کردن، بازی گلف چوگان دسته کوتاه، معمولا باabout وaround ور رفتن
دیکشنری
بطری
اسم
putterچوگان دسته کوتاه
فعل
scamp, hang around, putter, niggle, twiddle, fribbleور رفتن