production
/prəˈdəkʃn̩/

معنی

عمل، ساخت، محصول، استخراج، تولید، عمل اوری
سایر معانی: فرآوری، فرورد، فراورش، دست ساخت، اثر (هنری یا ادبی)، اثر سینمایی (یا تئاتری و غیره)، فراورده، فرورده، (اقتصاد) تولید کالا و خدمات، تولیدی، وابسته به تولید، فروردی، فروردین
[حسابداری] تولید
[شیمی] تولید، فرآورى، فرورد، فراورش
[سینما] تهیه - طرز تهیه - تولید
[کامپیوتر] تولید
[برق و الکترونیک] تولید
[مهندسی گاز] تولید
[صنعت] محصول، تولید، فرآوری، ساخت
[نساجی] تولید - محصول - بهره برداری - مصنوعات
[ریاضیات] قاعده ی جایگزینی، قاعده ی تولید، دستور، زبان، قاعده ی تولید، استخراج، مصنوعات، ساخت، بهره برداری، نتیجه، تولیدی، محصول، فراورده

دیکشنری

تولید
اسم
production, manufacture, output, generation, efficiency, genesisتولید
construction, making, manufacturing, structure, manufacture, productionساخت
product, production, crop, yield, produce, vintageمحصول
extraction, exploitation, derivation, elicitation, productionاستخراج
productionعمل اوری
action, practice, act, operation, function, productionعمل

ترجمه آنلاین

تولید

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.