pow
/ˌpi:ˌoʊˈdʌbljuː/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

معنی

صدای انفجار، صدای ضربه
سایر معانی: مخفف: اسیر جنگی، زندانی جنگی، سر (به ویژه فرق، پشت سر و یا موی سر)، (صدای تیر) دنگ، پاو
[زمین شناسی] کندرود - واژه اسکاتلندی برای رودخانه ای با حرکت آرام یا برای یک خندق یا کانال.

ترجمه آنلاین

قدرت

واژه‌های مشابه

powder blue

(رنگ) آبی روشن، آبی مات، نیل رخت شویی، گرد لاجوردفرنگی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

powder burn

سوختگی پوست بدن (در اثر انفجار باروت مثلا هنگام تیراندازی)

دیکشنری انگلیسی به فارسی

powder horn

(ظرف شاخ مانند که در آن باروت می ریزند) باروت دان، دبه ی باروت، دبه باروت

دیکشنری انگلیسی به فارسی

powder keg

بشکه ی باروت، چلیک یابشکه باروت، چیز قابل انفجار

دیکشنری انگلیسی به فارسی

powder metallurgy

متالورژی پودر [مهندسی مواد و متالورژی] علم و فن تولید پودر فلزات و بهره‌گیری از آن در ساخت قطعات

واژه‌های مصوب فرهنگستان

powder mixer

[شیمی] گرد مخلوط کن

دیکشنری انگلیسی به فارسی

powder pattern

نقش پودری [فیزیک] نقش پراش پرتوهای ایکس یا نوترون که نمونۀ بس‌بلور یا نمونۀ پودری آن را به وجود می‌آورد

واژه‌های مصوب فرهنگستان

powdery

پودری، پودر مانند، گرد مانند سایر معانی: گردسان

دیکشنری انگلیسی به فارسی

powdery mildew

(گیاه شناسی)، سفیدک گردی، سفیدک آردی (قارچ های راسته ی erysiphales که آفت گیاهان هستند)

دیکشنری انگلیسی به فارسی

power

پا، حکومت، برتری، بازو، عظمت، قدرت، نیرو، برق، توان، زبر دستی، زور، سلطه، سلطنت، نیرومندی، بنیه، توش، اقتدار، قدرت دید ذره بین، سلطهنیروی برق، تهمتن، نیرو بخشیدن به، زور بکار بردن، نیرومند ک ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژه‌های مشابه بیشتر

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش