organized
معنی
متشکل، سازمان یافته
سایر معانی: سازمان یافته، متشکل
سایر معانی: سازمان یافته، متشکل
دیکشنری
سازمان یافته است
صفت
organizedسازمان یافته
organized, formedمتشکل
ترجمه آنلاین
سازماندهی شده است
مترادف
catalogued ، classified ، coordinated ، correlated ، formed ، formulated ، grouped ، methodized ، standardized ، straightened out ، tabulated