معنی

(مجازی - معمولا جمع) وابستگی های فکری و عاطفی، (کشتی) مهارسازی، لنگراندازی، بستن به اسکله، طناب و زنجیر و غیره که با آن کشتی به اسکله بسته می شود، مهارگان، اسباب مهار، بست افزار، (جمع) جایگاه مهار کشتی، مهارگاه
[عمران و معماری] لنگرگاه

دیکشنری

مارش کردن
فعل
moor, harbor, anchor, harbourلنگر انداختن

ترجمه آنلاین

پهلوگیری

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.