معنی

راهنمایی، سبقت، رهبری، تقدم، سر پوش، مدرک، هدایت، راه آب، سرب، شاقول گلوله، پیش افت، سرب دار، رنگ سربی، بردن، سوق دادن، رهبری کردن، سرب پوش کردن، با سرب اندودن، بران داشتن، راهنمایی کردن، هدایت کردن
سایر معانی: راه را نشان دادن، جلو رفتن، کهبدی کردن، پیشگام شدن یا بودن، (با گرفتن دست یا افسار و غیره) بردن، به دنبال خود کشیدن، کشاندن، به دنبال رفتن، (آب یا بخار یا طناب و غیره را در لوله یا مسیر خاصی) راندن، رساندن، (از نظر سیاسی یا فکری و غیره) رهبری کردن، (قشون و غیره) فرماندهی کردن، سرپرستی کردن، رهبر بودن، سرکردگی کردن، سالاری کردن، پیشوایی کردن، موجب شدن، سبب بودن یا شدن، پیشگام بودن یا شدن، در جلو (صف و غیره) حرکت کردن، (ارکستر و غیره) رهبری کردن، در صدر قرار داشتن، (از همه) جلو بودن، اول بودن، گذراندن، تحمل کردن، به سر بردن، (در بازی ورق) آغاز کردن، دست را شروع کردن، کارت اول را انداختن یا برداشتن، بازی اول، سرانجامیدن، منتهی شدن به، رسیدن به، رفتن به، (مشت بازی) حمله یا بازی را آغاز کردن، ضربه ی نخست را زدن، ضربه ی اول، آغاز بازی، پیشگامی، پیشتازی، مثال، سرمشق، الگو، نمونه، مقام اول، پیشی، (هر چیزی که موجب کمک و راهنمایی شود) اشاره، کلید، سرنخ، سررشته، (در روزنامه یا بخش خبر از رادیو و تلویزیون و غیره) مهمترین (خبر یا رویداد)، داستان روز، (تئاتر و سینما و غیره) نقش اصلی، بازیگر اصلی، جلو (از دیگران)، مقدم، افسار، قلاده، مهار، رجوع شود به: leash، (در برف زار یا یخزار و غیره) راه باریک، (دستگاه های برقی: سیمی که برق را از یک بخش به بخش دیگر می رساند) سیم هادی، سیم رسانگر، سیم رابط، (کان شناسی) رگه، لایه ی فلزدار، چینه، سربی، سرب (نشان آن: pb، وزن اتمی: 207/19، عدد اتمی: 82، نقطه ی گداز: 327/4c، نقطه ی جوش: 1770c)، هر چیز سربی: شاقول، ژرفاسنج (گوی سربی متصل به ریسمان)، (انگلیس) آردواز سربی، سوفال سربی، بام پوش سربی، گلوله، پرتابه، مغز مداد، با سرب پوشاندن، وزنه سربی زدن به، سرب دار کردن، (سفالگری) لعاب سربی زدن به، (چاپ) میله ی سربی (برای فاصله گذاری و ستون بندی)، دارای میله ی سربی کردن، سرب گرفتن، راه اب
[شیمی] سرب
[سینما] انگیزه مقدماتی / هدایت کننده - بازیگر اصلی - ستاره - نوار راهنما (لیدر) - هنرپیشه طراز اول
[عمران و معماری] سرب - تقدم - معبر
[برق و الکترونیک] سرب با [ تلفظ لد] عنصر فلزی نرم و به رنگ خاکستری که در کارهای هسته ای به عنوان ماده ی محافظ و از آلیاژ آن با قلع در لحیم استفاده یم شود . عدد اتمی آن 82 است . - پیش افت ؛ تقدم ؛ سیم رابط [ با تلفظ لید ] 1. زاویه پیش افتادن یک کمیت متناوب نسبت به دیگری در زمان که بر حسب درجه یارادیان بیان می شود . جریان گذرنده از خازن ایدئال 90 درجه از ولتاژ یا دو سر آن پیش است .2 . فاصله ی بین هدف متحرک و نقطه ی نشانه روی تفنگ یاموشک . 3. سیمی که دو نقطه از مدار رابه هم متصل می کند. - پیش افت
[مهندسی گاز] سرب
[صنعت] تقدم، پیش افت، مقابل Lag
[ریاضیات] گام، پیشروی، گام محوری، منجر شدن، سوق دادن، رسیدن

دیکشنری

رهبری
اسم
lead, plumbum, massicot, Serbianسرب
guidance, conduction, direction, lead, leading, conductanceهدایت
leadership, lead, direction, guidance, steer, headshipرهبری
priority, primacy, precedence, preference, lead, precessionتقدم
overtaking, overtake, precession, lead, precedence, supremacyسبقت
evidence, evidence, proof, document, record, leadمدرک
leadشاقول گلوله
capping, cover, cap, covering, lid, leadسر پوش
leadپیش افت
ditch, gargoyle, gully, scupper, leadراه آب
guidance, instruction, orientation, leadership, admonition, leadراهنمایی
فعل
lead, lead off, conduce, head, pilot, spearheadرهبری کردن
propel, lead, direct, actuate, activate, sendسوق دادن
steer, navigate, direct, conduct, lead, redeهدایت کردن
leadسرب پوش کردن
leadبا سرب اندودن
take, remove, win, take away, carry, leadبردن
lead, persuadeبران داشتن
usher, guide, instruct, steer, cue, leadراهنمایی کردن
صفت
lead, plumbic, plumbiferous, plumbousسرب دار
leadرنگ سربی

ترجمه آنلاین

منجر شود

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.