بازیگر اصلی [سینما و تلویزیون]
نقش اصلی [سینما و تلویزیون] نقش اصلی در نمایش تلویزیونی یا فیلم
واژههای مصوب فرهنگستان
راهنمایی، سبقت، رهبری، تقدم، سر پوش، مدرک، هدایت، راه آب، سرب، شاقول گلوله، پیش افت، سرب دار، رنگ سربی، بردن، سوق دادن، رهبری کردن، سرب پوش کردن، با سرب اندودن، بران داشتن، راهنمایی کردن، هد ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(شیمی) استات سرب (ترکیب بلورین و بی رنگ و زهرین به فرمول pb(c2h3o2)2.3h2o)
(شیمی) ارسنات سرب (ترکیب بسیار زهرین و بلورین و بی رنگ به فرمول pb3(aso4)2)
[عمران و معماری] سرب جوش
[شیمی] فرآیند اتاق سربی
(پزشکی) قولنج روده (در اثر مسمومیت با سرب)
قوس میانی [حملونقل ریلی] قوسی در دوراهه که بین سوزن و تکۀ مرکزی قرار میگیرد
[پلیمر] انتشار سرب
[برق و الکترونیک] قاب - سیم قاب فلزی پرسی یا زدوده شده به روش شیمیایی از جنس کووار یا سایر فلزات که دارای سطحی برای نصب تراشه و سر سیمهای ورودی / خروجی است . پس از اتصال تراشه به قاب - سیم و ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.