معنی

صافی، شستن، از صافی گذراندن، صافی کردن
سایر معانی: آب شویی کردن یا شدن (برای جدا کردن مواد معدنی و غیره)، فروشویی کردن، کانه شویی کردن، (خاک - در اثر آب شویی) مواد مغذی خود را از دست دادن، فرو شست شدن، (با گذراندن از شن یا خاک و غیره) پالودن، بیزیدن، پالاییدن، حل و شسته و برده شدن، (اسباب سرند مانندی که برای به دست آوردن قلیاب و غیره خاکستر در آن می ریزیدند و فروشویی می کنند) پالایه، رجوع شود به: leech
[عمران و معماری] فروشستن
[زمین شناسی] فرو نشستن
[آب و خاک] شستن

دیکشنری

اشباع
اسم
filter, smoothness, strainer, colander, leach, purityصافی
فعل
leach, filtrateاز صافی گذراندن
leachصافی کردن
wash, launder, leach, scour, deterge, eluteشستن

ترجمه آنلاین

شسته شدن

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.