معنی

آخر، بعدی، اخیر، دومی، اخری، عقب تر، این یک
سایر معانی: آخری، نهایی، پایانی، پسین، واپسین، اخیرالذکر، پسین گفته، پسین یاد، دومی (در برابر: اولی former)
[ریاضیات] نوع اول، دوم، اخیر، قسمت اخیر

دیکشنری

دومی
صفت
second, latter, t'otherدومی
recent, last, latter, lateاخیر
last, latter, ultimateآخر
subsequent, further, future, latter, ulterior, puisneبعدی
latterاخری
latter, posteriorعقب تر
latterاین یک

ترجمه آنلاین

دومی

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.