معنی
سایر معانی: دامن، دامان (شکم و ران های شخص نشسته - بخشی از جامه که این قسمت بدن را می پوشاند)، (جلو پیراهن که در آن چیزی ریخته باشند) یک دامن پر، (مجازی) جای پرورش و محبت، آغوش، هر چیز گودی دار و دامن مانند، لبه بر لبه شدن یا بودن، همپوش بودن، (در مسابقات دو و اسب دوانی و غیره) یک دور میدان، (شنا) یک طول استخر، (مجازی) یک مرحله، روی دامن نشاندن، بر دامن گرفتن، (مجازی) پروردن و محبت کردن، (با: on یا over) روی هم تا کردن، (با: under) دولا شدن، روی هم تا شدن، (نادر) پایین پالتو یا کت های بلند قدیمی، دامن پالتو، لب به لب (بخشی که روی بخش دیگر قرار گیرد)، روی هم افتاده، میزان روی هم افتادگی، محل روی هم افتادگی، همپوشی، روی هم افتادگی، لب به لبگی، تا شدگی، یک دور گردش (مثلا یک حلقه ی طناب به دور تنه ی درخت)، یک دور زمین (یا یک طول استخر) جلو بودن از، چرخ گردان (برای بریدن شیشه و جواهر و جلا دادن و غیره)، (با چرخ گردان) بریدن یا جلا دادن، رجوع شود به: overlap، (با: over) بیرون زدن، برجسته یا قلمبه بودن، (زمان) فراتر رفتن، طولانی تر بودن، (مثل سگ یا گربه) شلپ شلپ آب خوردن، لپ لپ خوردن، هلف هلف خوردن، قلپ قلپ خوردن، (موج دریا) ملایم و با صدای لپ لپ به ساحل و غیره خوردن، صدای شلپ شلپ، صدای هلف هلف، لیس، لیسش، به اندازه ی یک زبان زدن، لپ لپ کردن، لاف لاف کردن، هلف هلف کردن، سجاف، محیط، سرکشیدن
[عمران و معماری] پوشش - رویهم افتادگی - لبه رو لبه افتادن
[برق و الکترونیک] پوشاندن، روی هم قرار دادن
[زمین شناسی] همپوشی، پوشش
[نساجی] بالش - دسته ایلاف خروجی از ماشین حلاجی - حلقه - حلقه در کشبافی - بالش حلاجی (لپ ) - متکا - پیچیده شدن نخ یا روینگ یا فیتله بدور غلتک - کمر پیچ شدن - پیچیده شدن روی چیزی - یقه کت - تا کردن - پیچیدن
[ریاضیات] روی هم قرار گرفتن، لب روی هم، چرخ پرداخت، روی هم افتادن، صیقل دادن، زیر کار، ساییدن، صیقل زدن، ساییدن دقیق