(چشم پزشکی ـ بیماری ارثی که موجب برآمدگی قرنیه و گاهی کوری می شود) قرنیه ی مخروطی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کراتول: چرم مصنوعى سفت
[بهداشت] نرمی قرنیه - زخم قرنیه - کراتومالاسی
قرنیهسنج [پزشکی] ابزاری برای اندازهگیری انحنای قرنیه
واژههای مصوب فرهنگستان
شاخینگی [علوم پایۀ پزشکی] رشد هرگونه تودۀ شاخی بر روی پوست
شاخی شدن پوست و غیره سایر معانی: (پزشکی ـ زایده ی شاخی یا سخت روی پوست بدن) پینه، شاخاک، شاخندگی، آزخ [زمین شناسی] کراتوزیس رویش شاخی پوست، دو نوع آن شایع است: کراتوز تابشی، رویش زگیل مانند ...
چاقوى قرنیه شکافى
(جراحی) قرنیه شکافی، برش قرنیه
[زمین شناسی] کالی کراتوفیر کراتوفیری که در عوض آلبیت، دارای فلدسپات پتاسیم است. کاربرد این واژه توصیه نمی شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.